تست اصول فقه شهبازی

अब Quizwiz के साथ अपने होमवर्क और परीक्षाओं को एस करें!

م۸۷ ل.ا.ق.ت.؛ مجمع عمومی نمی‌تواند...؛ لفظ مجمع عمومی؛

حقیقت است؛ به دلیل تبادر و اطراد

صلح بلاعوض نیز جایز است

حکم تکلیفی

موجب ارث دو امر است، نسب و سبب؛ زوجین دائمی از یکدیگر ارث می‌برند؛ نسبت نکاح به ارث

سبب است

استنباط مفهوم از احکام جزایی؛

نیاز به نص خاص دارد؛ بدون نص نمی‌توان از جمله مفهوم گرفت..

وجوب نفقه زن؛ وجوب خدمت نظام وظیفه

هر دو واجب عینی هستند

در واجب تخییری

هیچ اصلی جاری نمی‌شود

حوزه قضایی عبارت است از قلمرو یک بخش یا یک شهرستان و یا...؛ وضع حوزه قضایی؛

وضع تخصیصی صریح است

مجمل

کلامی است که؛ معنی آن مردد بین دو یا چند احتمال باشد؛ و ندانیم گوینده کدام‌یک را خواسته است

تکلیف شخص به گرفتن وضو در حالت عادی؛ و انجام تیمم در فرض نبودن آب

گرفتن وضو واجب تعیینی است؛ در صورت نبودن آب، وجوب تیمم نیز تعیینی است؛ وضو و تیمم در طول یکدیگرند؛ افراد واجب تخییری در عرض یکدیگرند.. وضو و تیمم واجب تعبدی هستند؛ نه واجب توصلی

بیع مشروط

یکی از شروط ضمن عقد موجود باشد؛ شرط صفت، فعل، نتیجه

واژه امر؛ دارای دو معنی است

یکی شی؛ جمع آن امور.. یکی طلب؛ جمع آن اوامر..

مبنای اصولیِ «ضمان مطلق، محمول به حال است»

آن است که متفاهم عرفی از ضمان مطلق چنین است؛ فهم عرف از ضمان مطلق حال بودن آن است؛ هر زمان مضمون‌له بخواهد، ضامن ملزم به تأدیه دین است

در تعارض سه قسم حقیقت؛ ترتیب تقدم آن‌ها چیست؟

ابتدا حقیقت شرعی؛ سپس حقیقت عرفی؛ در انتها حقیقت لغوی؛ حقیقت لغوی عام؛ حقیقت عرفی خاص‌تر از آن؛ حقیقت شرعی اخص از حقیقت عرفی است؛ تقدم اخص بر خاص؛ تقدم خاص بر عام

م۱۰۴۳، نکاح دختر باکره ... موکول به اجازه پدر...؛ م۲۵۳، در معامله فضولی ... قبل از اجازه یا رد ... اجازه با وارث؛ لفظ اجازه

اجازه پدر؛ مجاز است.. قبل از اجازه؛ حقیقت است.. اجازه یا رد؛ حقیقت است..

تعریف علاقه؛

ارتباط و مناسبت؛ بین معنای موضوع‌له و معنای مجازی؛ علاقه مشابهت؛ به کار بردن شیر برای انسان شجاع.. علاقه ظرف و مظروف؛ مانند «کلاس ساکت» که منظور دانشجویان کلاس است.. علاقه جز و کل؛ کسی که دیوار خانه‌اش خراب شده بگوی خانه‌ام خراب شد.. علاقه مشارفت: یعنی آنچه در شرف انجام است و در آینده انجام می‌شود؛ مانند اینکه به دانشجوی دکتری بگویند دکتر.. علاقه ماکان؛ یعنی آنچه که پیش از این وجود داشته؛ مثلاً سرهنگی که بازنشسته شده همچنان به او بگوییم سرهنگ

م۹ ق.م.ا.؛ مجرم باید مالی که تحصیل کرده را به صاحبش بدهد؛ تردید شود که ماده مخصوص جرایم خاص است یا خیر؛ برای رفع تردید؛

از اصاله‌الاطلاق استفاده می‌شود

حکم الزامی

از اقسام حکم تکلیفی است؛ در مقابل احکام ترخیصی قرار می‌گیرد؛ که الزامی ندارند

واجب نفسی و غیری

از اقسام واجب اصلی هستند؛ واجب تبعی همواره واجب غیری است

اطلاق لفظ بیع بر مصادیق مختلف بیع

از باب اشتراک معنوی است

م۱۹۰؛ برای صحت هر معامله...؛ اطلاق لفظ معامله بر مصادیق مختلف آن؛

از باب اشتراک معنوی است

استعمال لفظ «بیع» به معنای «بیع صحیح»

از باب حملِ عام است بر خاص؛ بیع هم برای بیع صحیح وضع شده، هم برای بیع باطل؛ استعمال بیع(عام) بر بیع صحیح(خاص)؛ حمل عام است بر خاص

وجوب نفقه زن از حیث استطاعت شوهر؛ وجوب نفقه زن از حیث تمکین زن

از حیث استطاعت شوهر؛ وجوب مطلق.. از حیث تمکین زن؛ وجوب مشروط..

وجوب پرداخت نفقه اقارب؛ از حیث استطاعت منفق و از حیث نیاز انفاق‌شونده

از حیث استطاعت منفق؛ وجوب مشروط.. از حیث نیاز انفاق‌شونده؛ وجوب مشروط..

مفهوم لقب؛

از ضعیف‌ترین مفاهیم و فاقد حجیت است

صحت سلب

از علائم معنی مجازی لفظ است

استعمال لفظ در جزء خارج موضوع‌له لفظ؛

از نوع دلالت التزامی است؛ در صورت نصب قرینه معینه صحیح است..

استعمال لفظ «قرض» در معنای «عاریه»؛ قرینه‌ای موجود نباشد

استعمال حقیقی است

استعمال لفظ «موات» در مورد زمینی که سابقه عمران ندارد

استعمال لفظ است؛ در حقیقت شرعیه(قانونی)

م۱۲۴۵؛ قیم باید حساب زمان تصدی را پس از کبر و رشد یا رفع حجر به مولی‌علیه سابق بدهد؛

اشاره به علاقه ماکان دارد

دلالت لفظ نکاح بر مصادیق و انواع آن

اشتراک معنوی است

م۹۶۹؛ اسناد از حیث طرز تنظیم...؛ دلالت لفظ اسناد بر مصادیق مختلف خود از جمله اسناد رسمی و عادی، مدنی و تجاری؛

اشتراک معنوی است

اقسام اصول لفظیه

اصاله‌الحقیقه؛ اصاله‌العموم؛ اصاله‌الاطلاق؛ اصاله عدم‌التقدیر؛ اصاله عدم‌النقل؛ اصاله عدم‌الاشتراک؛

هرگاه در وجود یا عدم وجود قیدی شک کنیم؛

اصل اصاله‌الاطلاق(اصاله‌الظهور) جاری می‌شود

منظور از اصاله‌العموم؛

اصل این است که عام، شامل همه افراد می‌شود

اصاله‌الحقیقه

اصل در استعمال الفاظ، دلالت بر معنای حقیقی آن‌ها است؛ مگر قرینه خلاف وجود داشته باشد؛ اصل در اینجا به معنای ظاهر است

م۴۳۵؛ خیار عیب بعد از علم به آن فوری است؛ در وجود کلمه «اعمال» در ابتدای ماده شک کنیم؛ به چه اصلی می‌توان استناد کرد؟

اصل عدم تقدیر

شرکت اختیاری است یا قهری؛ به وجود لفظ اسباب در ابتدای جمله شک کنیم؛

اصل عدم تقدیر جاری می‌شود

شک کنیم؛ که منظور از عین موقوفه در م۹۰، عوض عین موقوفه است

اصل عدم تقدیر جاری می‌شود

شک کنیم؛ در معنای الفاظ احکام شارع و قانونگذار

اصولاً حمل بر معنای عرفی می‌شوند؛ مگر اینکه شارع یا قانونگذار؛ به نحو وضع تعیینی یا تعینی؛ معنای خاصی برای آن اراده کرده باشند

الزام به پرداخت نفقه آینده اقارب؛ در موردی که منفق دارا و نفقه‌گیرنده ندار است

الزام مطلق و معلق است

حقیقت شرعیه

الفاظی که در زمان پیامبر و صحابه؛ از معنی وضعی خود جدا شده؛ تا آنجا که بدون قرینه؛ بر معانی شرعی منظور؛ دلالت داشته‌اند

کارمند بگوید الان ساعت استراحت است، وارد اتاق نشوید، سی دقیقه بعد بیایید؛ جمله اخیر

امر است؛ (نه ماده امر).. مفید اباحه است

استاد به شاگردان؛ در حین درس سوال نپرسید، بعد از درس سوال بپرسید؛ جمله اخیر

امر است؛ مفید جواز است

از م۸۰۳؛ بعد از قبض نیز واهب می‌تواند با بقاء عین موهوبه از هبه رجوع کند؛ بر می‌آید که تلف عین موهوبه، حق رجوع را از بین می‌برد؛

این حکم مصداق منطوق غیرصریح است

م۹۶۸؛ تعهدات ناشی از عقود تابع قانون محل وقوع؛ برخی کشور رویه قضایی به جای قانون دارند؛ منظور از قانون، حقوق آن کشورها است؛ لفظ قانون؛

با قرینه صارفه به کار رفته است

م۱۰۱۳؛ محکمه می‌تواند از امینی که معین می‌کند...؛ محکمه مجاز از قاضی است؛ با چه قرینه‌ و علاقه‌ای؟

با قرینه صارفه مقالیه است؛ علاقه محلیت

اشخاصی در صف هستند؛ فروشنده می‌پرسد شیر می‌خواهید؟؛ لفظ شیر؛

با قرینه معینه است؛ زیرا شیر مشترک لفظی است

از روایت «پیامبر نهی فرمود که مردان را در حریر کفن نمایند»؛ با کدام مفهوم جواز تکفین زن با حریر قابل استنباط است؟

با مفهوم لقب

م۱۹۰؛ حد محاربه و افساد فی‌الارض یکی از چهار چیز است؛ بدل در این ماده

بدل اختیاری است

اقسام مفهوم؛

بر دو قسم است: مفهوم موافق؛ قضیه‌ای است که حکم آن نفیاً و اثباتاً با حکم منطوق یکی باشد.. مفهوم مخالف؛ قضیه‌ای است که حکم آن نفیاً و اثباتاً با حکم منطوق مخالف باشد.. اقسام مفهوم موافق: مفهوم موافق مساوی(قیاس مساوات)؛ علت حکم در مفهوم و منطوق مساوی است.. مفهوم موافق اولویت(قیاس اولویت)؛ علت حکم در مفهوم قوی‌تر از منطوق است(علت حکم در فرع قوی‌تر از اصل است)...

موارد استعمال قرینه معینه

برای تعیین معنی منظور؛ از معانی حقیقی و متعدد یک لفظ

حکم م۱۱۱۷؛ شوهر می‌تواند زن خود را از حرفه منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات، منع کند؛ شامل عقد منقطع می‌شود؟

بله؛ به جهت اطلاق کلمه زن و شوهر؛ اصاله‌الاطلاق است

حکم م۱۹۰؛ برای صحت هر معامله‌، شرایط ذیل اساسی است؛ آیا شامل عقد نکاح نیز می‌باشد؟ دلیل آن؟

بله؛ به دلیل اصاله‌الظهور «هر معامله» هم عام است هم مطلق؛ هم اصاله‌العموم است هم اصاله‌الاطلاق؛ چون گزینه کاملی مبنی بر هر دو نیست و تمام اصول لفظیه به اصاله‌الظهور بر می‌گردد، ناچار انتخاب اصاله‌الظهور صحیح است

حکم م۱۱۵۱؛ عده طلاق ... سه طهر است؛ شامل طلاق بائن نیز می‌گردد؟

بله؛ لفظ طلاق، اطلاق دارد

حکم تأسیسی

به ابتکار شارع جعل شده؛ لزوم پرداخت هزینه دادرسی؛ حکمی است که قانونگذار انشا نموده است؛ حکم تأسیسی نیست

بازگشت تمامی اصول لفظیه

به اصاله‌الظهور است

م۴۶۶؛ اجاره عقدی است...؛ در وجود قید اموال برای اجاره شک کنیم

به اصل اصاله‌الاطلاق می‌توان استناد کرد

اگر موضوع تعهد عین شخصی نباشد و کلی باشد، متعهد مجبور نیست از فرد اعلا ایفا کند؛ تخییر این ماده

به تخییر عقلی نزدیک‌تر است؛ مانند تخییر در نجات یکی از دو غریق

بنا به نظر مشهور؛ نهی در معاملات؛

به خودی خود نه بر حرمت، نه بر فساد معامله، دلالت ندارد؛ مگر قرینه‌ای موجود باشد

نهی در معاملات

به دو بخش تقسیم می‌شود: نهی در سبب؛ نهی در مسبب؛ (معمولاً بیانگر شرایط و موانع و اجزای معامله است).. نهی در سبب؛ باعث فساد و بطلان معامله نیست(هر چند که عمل حرام است).. نهی در مسبب؛ عمل ارتکابی هم حرام است، هم باطل

م۲ ق.ت.ا.؛ اصل‌ساز(originator) منشأ اصلی داده پیام است...؛

به لفظ «اصل‌ساز»؛ موضوع به معنای آن؛ موضوع‌له یا «ما وضع له» گویند

م۵۷۱؛ شرکت عبارت است از اجتماع حقوق مالکین متعدد در شی واحد به نحو اشاعه؛

به لفظ «شرکت»؛ موضوع و دال گویند؛ به معنای آن؛ موضوع‌له و مدلول گویند

پس از وضع لفظ «قلم» در مقابل وسیله‌ای که برای نوشتن به کار می‌رود؛

به لفظ «قلم»؛ موضوع‌ گویند.. به معنای آن؛ موضوع‌له یا «ما وضع له» گویند

م۱۲۶۹؛ اقرار به امری که عادتاً ممکن نباشد؛ واژه امر؛

به معنی شی؛ جمع آن امور

شخصی دارای یک پسر نَسَبی و یک دخترخوانده است؛ در وصیت‌نامه می‌نویسد ثلث اموالم به فرزندم تعلق دارد؛ ثلث مال به چه کسی می‌رسد؟

به پسر نَسَبی تعلق دارد؛ به دلیل اصاله‌الحقیقه

بعد از تقسیم معلوم شود که قسمت به غلط واقع شده، تقسیم باطل می‌شود

بیانگر حکم وضعی است

بازرسی و ضبط مکالمات ممنوع است مگر به حکم قانون؛ بیانگر چه مفهومی است؟

بیانگر مفهوم حصر است

تبادرِ غیر؛ صحت سلب

تبادرِ غیر؛ علامت مجاز است.. صحت سلب؛ علامت مجاز است

در م۲۸۳؛ طرفین می‌توانند به تراضی اقاله و تفاسخ کنند؛ لفظ اقاله و تفاسخ چه نسبتی دارند؟

ترادف است

رابطه بین «وعده ازدواج» با «نامزدی»؛

ترادف است

رابطه سه اصطلاح انسان، بشر، حیوان ناطق؛

ترادف است

م۸۶۱، موجب ارث دو امر است(نسب و سبب)؛ م۱۰۳۱، قرابت بر دو قسم است(نسبی و سببی)؛ رابطه قرابت با موجب ارث؛

ترادف است

م۹۴؛ کیفیت استحقاق تابع قرارداد و عقدی است که مطابق آن حق داده شده است؛ رابطه عقد و قرارداد

ترادف است

نسبت دو لفظ «تسلیم و اقباض»؛ نسبت دو لفظ «تسلم و قبض»

ترادف است

لفظ جایز؛ در لغت و در معنای عقد قابل فسخ

جایز در لغت؛ حقیقت لغوی.. جایز در معنای عقد قابل فسخ؛ مجاز لغوی..

نظر مشهور؛ امر حقیقت در چه معنی است؟

حقیقت در الزام و وجوب است

لفظ صلوة به معنای نماز با احکام خاص؛

حقیقت شرعی است؛ منقول است

م۱۴۱؛ مراد از احیا زمین...؛ لفظ احیا؛

حقیقت قانونی است؛ تخصیصی صریح است

م۲ ق.ت.ا.؛ امضای الکترونیکی؛

حقیقت قانونی؛ تعیینی صریح است

لفظ خیار؛ به معنای اختیار فسخ در فقه

حقیقت متشرعه است

خرابی دیوار مشترک، شریک دیگر می‌تواند در حصه خاص خود تجدید بنا کند

حکم ارشادی

باید گواهان خود را حاضر نمایند

حکم الزامی است؛

ممکن است اختیار تعیین مهریه به شوهر یا ثالث داده شود

حکم ترخیصی است؛ حکم تخییری نداریم؛ واجب تخییری داریم

صلح با انکار دعوا نیز جایز است

حکم تکلیفی

لزوم پرداخت هزینه دادرسی برای اقامه دعوی

حکم تکلیفی است

عاقل دیوانه را بکشد، قصاص نمی‌شود، باید دیه بدهد؛ الزام به پرداخت دیه

حکم تکلیفی است؛ حکم ثانوی است؛

الزام و ممنوعیت در قانون

حکم تکلیفی است؛ حکم تأسیسی نیست، چرا که حکم تأسیسی را شارع ابداع نموده نه قانونگذار

ولی قهری طفل محجور شود، مدعی‌العموم مکلف است تعیین قیم کند

حکم تکلیفی الزامی است؛ حکم واقعی است؛ جمله خبری در مقام انشا است

لزوم عبور از چراغ قرمز راهنمایی، به دستور پلیس

حکم ثانوی است؛ حکم اولیه رسیدن به چراغ قرمز، لزوم توقف است؛ دستور پلیس عارضه‌ای است که این حکم را به حکم واقعی ثانوی تبدیل می‌کند

اصل برائت است

حکم ظاهری است؛ چون از اصول عملیه است

اکراه موجب عدم نفوذ معامله است

حکم غیرتکلیفی است

خوردن آب‌انگور حرام است

حکم مولوی

حرمت نکاح

حکم مولوی است

زنی که در علقه زوجیت دیگری است را نباید به عقد خود درآورد

حکم مولوی، الزامی، تکلیفی است

حکم مبتنی بر اجماع در مذهب جعفری

حکم واقعی است

حکم قانونی مبتنی بر قاعده فقهی «من اتلف مال‌الغیر فهو له ضامن»

حکم واقعی است؛ چون مبنای آن ادله اجتهادی است

مقاومت در برابر مأمور دولت حین انجام وظیفه، جرم؛ مقاومت در برابر تعارضات آن‌ها جایز است

حکم واقعی اولی؛ حکم واقعی ثانوی

الزام به رساندن مصدوم به بیمارستان توسط راننده‌ای که با او تصادف کرده

حکم واقعی ثانوی است؛ حکم واقعی اولی کمک به مصدومین استحباب است؛ به جهت تصادف تبدیل به حکم واقعی ثانوی وجوب گردیده

حکمی برای مکلف؛ با توجه به حالات مختلف او؛ به استثنای حالت علم و جهل

حکم واقعی ثانوی است؛ حکم اضطراری هم گویند

عقد بیع، بایع را ضامن درک می‌نماید

حکم وضعی

معامله به مال غیر نافذ نیست

حکم وضعی

«هیچ کس نمی‌تواند اعمال حق خویش را وسیله اضرار به غیر قرار دهد»

حکم وضعی است

«ودیعه عقدی جایز است»

حکم وضعی است

مالی که قبض و اقباض آن ممکن نیست، وقف آن باطل است

حکم وضعی است؛ چون مستقیماً با افعال مکلفین ارتباط ندارد

حکم واقعی؛

حکمی است برای موضوع؛ که صرف‌نظر از علم و جهل مکلف وضع شده است.. حکم واقعی اولیه(حکم اولیه)؛ برای موضوعی ثابت است؛ بدون اینکه چیزی عارض بر موضوع شود.. حکم واقعی ثانویه(حکم ثانویه)؛ هنگامی که عوارضی بر موضوع عارض شود، پدید می‌آید

حکم قانونگذار؛ «الفاظ عقود محمول است بر معانی عرفیه»

حکمی است مستفاد از؛ اصول و مبانی عقلا در محاورات

حکم ظاهری

حکمی است که مؤدّای اجرای اصلی است؛ مؤدّی: اداشده، پرداخت‌شده

تمام امور وکیل قبل از رسیدن خبر عزل در حدود وکالت نافذ است

حکمی استثنایی است؛ مصداق احکام ثانویه است؛ در نتیجه قاعده لاضرر اجرا می‌شود

احکام تکلیفی

حکمی که مستقیماً به افعال مکلفین تعلق می‌گیرد؛ از بایدها و نبایدها بحث می‌کند و

تاریخ تحریر و مبلغ برات با تمام حروف نوشته می‌شود؛ مصداق کدام است؟

خبر در مقام انشا است

دادگاه کیفری استان، در رسیدگی به جرایم مطبوعات با حضور هیأت منصفه تشکیل خواهد شد؛ متن این ماده؛

خبر در مقام انشا است؛ آکد در افاده معنای آمر است

در قرارداد استخدامی قید شود؛ به اختلافات در دادگاه رسیدگی می‌شود؛ کدام دادگاه صلاحیت دارد؟

دادگاه صلاحیت‌‌دار دادگستری؛ اصاله‌الحقیقه جاری می‌شود؛ دادگاه در معنای دادگاه دادگستری، حقیقت است؛ دادگاه در معانی دادگاه اداری، مجاز است

صلح عقد لازم است گرچه در مقام عقود جایز واقع شده

دارای حکم وضعی است

لفظ مشترک

دارای معانی وضعی متعدد است؛ دارای چند معنای حقیقی است

وضع تعینی

در اثر کثرت استعمال عرف؛ یک معنی مجازی ثابت برای آن لفظ پدید می‌آید

قرینه معینه در چه موردی ضرورت دارد؟

در استعمال لفظ مشترک، در یکی از معانی آن

احکام ثانویه

در صورت عروض حالاتی؛ که شرعاً به آن تصریح گردیده؛ حکم دیگری غیر از حکم اصلی لازم‌الرعایه می‌گردد

بر طبق علم اصول فقه؛ اطلاق واژه «مدرس» برای کسی که در آینده مدرس خواهد شد

در صورتی صحیح است که قرینه‌ای همراه با لفظ باشد؛ لفظ «مدرس» در علم اصول، مشتق است؛ مشتق درباره ذاتی که در آینده به مبدأ متلبس می‌شود، مجاز است؛ اطلاق «مدرس» به کسی که در آینده مدرس خواهد شد، مجاز است؛ نیاز به قرینه دارد

صدق اسم «تاجر» بر کسی که بالفعل تجارت نمی‌کند؛ اما از تجارت نیز اعراض نکرده است؛ به این دلیل است که...

در فرض سوال؛ مبدأ به گونه‌ای است که؛ می‌توان تاجر را همچنان متلبس به مبدأ به شمار آورد

شرط در کجا باید به معنای الزام و التزام است؟

در لغت

به کار بردن کلمه «قرار» برای تصمیمی از دادگاه که مربوط به ماهیت دعوا نیست

در معنای حقیقت شرعیه(قانونی) است

کلمه «خانه‌شان»؛ در عبارت «فرزندان خود را از خانه‌شان بیرون کنید»؛ با توجه به مالکیت پدر نسبت به خانه

در معنای مجازی است؛ به قرینه صارفه

واجب معلق

در مقابل واجب منجز است؛ هر دو از اقسام واجب مطلق هستند

در عقد دائم، نفقه زن بر شوهر است

در مقام امر است؛ جمله خبری در مقام انشا است؛ دلالت بر وجوب داردانوس

موارد کاربرد اصاله‌الحقیقه

در موارد تردید در «منظور گوینده*»؛ میان معنی حقیقی و معنی مجازی یک لفظ؛ در موارد تردید در «تشخیص معنی» حقیقی یا مجازی؛ اصاله‌الحقیقه هیچ کاربردی ندارد؛ در اینجا باید از طریق تصریح واضع، تبادر، حمل و سلب و اطراد تشخیص داد

دلالت نهی بر فساد معامله؛

در هر مورد بستگی به چگونگی بیان شارع(لسان دلیل) دارد؛ (حکم خاصی ندارد، در هر مورد باید به حکم شارع رجوع کرد).. نهی در سبب باشد، باعث بطلان معامله نمی‌شود.. نهی در مسبب باشد، باعث بطلان معامله می‌شود

بدل در واجب تعیینی؛ بدل در واجب تخییری

در واجب تخییری؛ بدل اختیاری.. در واجب تعیینی؛ بدل اضطراری..

تفاوت مهم وضع تعیینی با وضع تعیُّنی

در واضع آن است

حکم مولوی

دستوری از شارع؛ اطاعت آن لازم؛ مخالفت آن حرام است

حکم ارشادی

دستوری از شارع؛ در موردی که انسان به درک عقلی خود آن را می‌فهمد؛ اثری بیش از همان حکم عقلی ندارد

اجاره عقدی است که مستأجر مالک منافع می‌شود؛ دلالت عقد اجاره بر منافع؛

دلالت التزامی است؛ معنای لفظ اجاره تملیک منافع به عوض معلوم است؛ دلالت اجاره بر منافع(که امری خارج از معنای این لفظ است)، دلالت التزامی است.. دلالت اشاره از اقسام دلالت التزامی است؛ جایی کاربرد دارد که با دو جمله مواجه هستیم

م۲۱۶؛ «مورد معامله باید مبهم نباشد...»؛ دلالت این ماده بر احکام ثمن؛

دلالت تضمنی است؛ در عقد بیع، مورد معامله شامل مبیع و ثمن می‌شود؛ اطلاق آن بر یکی از آن دو، اطلاق لفظ بر جزء موضوع‌له است(دلالت تضمنی است)..

هر کس از اراضی موات و مباحه قسمتی را به قصد تملک احیا کند، مالک آن قسمت می‌شود؛ دلالت این ماده؛

دلالت تنبیه و اشاره است

بعد از لعان زن و شوهر از هم ارث نمی‌برند؛ دلالت این ماده؛

دلالت تنبیه و ایماء است؛ از اینکه «ارث نبردن زن و شوهر» را به لعان ربط داده است؛ فهمیده می‌شود که علت حکم، لعان است..

قید دین در دفتر تجار، به منزله اقرار کتبی است؛

دلالت جعلی است

تصرف به عنوان مالکیت، دلیل مالکیت است؛

دلالت طبعی است

دلالت اشک‌ریختن بر غصه‌دار بودن؛

دلالت طبعی است

مالک؛ مال خود را خارج از حیطه تصرف خود، در معرض دیگران بگذارد؛ دلالت بر اینکه حق مالکیت خود را ساقط نموده است؛

دلالت طبعی است

دلالت «حواله عقدی است که...»؛

دلالت قراردادی است

بیع عبارت است از تملیک عین به عوض معلوم؛ دلالت «بیع» بر «تملیک عین به عوض معلوم»؛

دلالت مطابقی است

اقسام دلالت لفظ بر معنا؛

دلالت مطابقی؛ دلالت لفظ بر کل معنا.. دلالت تضمنی؛ دلالت بر جزء معنا.. دلالت التزامی؛ دلالت لفظ بر خارج معنا.. منطوق بر دو قسم است: منطوق صریح؛ شامل دلالت مطابقی و تضمنی جمله است.. منطوق غیرصریح؛ تنها دلالت التزامی جمله را شامل می‌شود.. منطوق غیرصریح بر سه قسم است: دلالت اقتضا؛ دلالت تنبیه؛ دلالت اشاره؛

امری جهت دلالت بر امر دیگری جعل گردد؛

دلالت وضعی است

دلایلی که برای استخراج حکم ظاهری به کار می‌رود

دلایل فقاهتی؛ دلایل فقاهتی؛ جز اصول غیرمحرزه: برائت، تخییر، احتیاط

وضع تعیینی

دو قسم دارد؛ صریح؛ ضمنی؛

رابطه مجاز لغوی با حقیقت عرفی(یا حقیقت شرعی)

رابطه عموم و خصوص مطلق؛ مجاز لغوی اعم است از حقیقت عرفی و یا حقیقت شرعی؛ ممکن است مجاز لغوی در اثر قلت استعمال، تبدیل به حقیقت عرفی و یا حقیقت شرعی نگردد

م۵۱۲، مستأجر کسی است که اجاره می‌کند؛ م۵۱۵، موجر کسی است که اجاره می‌کند؛

رابطه مستأجر با موجر؛ ترادف است

حمل شایع صناعی؛ بر خلاف حمل اولی؛ علامت تشخیص حقیقت از مجاز نیست

زیرا در حمل شایع صناعی؛ معنای موضوع مغایر با محمول است

سیره عقلا؛ سیره متشرعه

سیره متشرعه؛ حد نفسها دلیل بر حکم شارع است.. سیره عقلا؛ برای حجیت، نیازمند احراز موافقت شارع است

اذن ولی در نکاح دختر باکره

شرط نفوذ است؛ نه شرط صحت

شرطیت؛ ندب

شرطیت؛ حکم وضعی است.. ندب؛ حکم تکلیفی است..

اقسام قرینه

صارفه؛ معینه؛

صحت سُلب

صحت سُلبِ یک معنا از یک لفظ؛ علامت معنی مجازی است؛ عدم صحت سُلبِ یک معنا از یک لفظ؛ علامت معنی حقیقی است

اصل عدم نقل؛

ظاهر آن است که؛ معنای لفظ به معنای جدید منتقل نشده است

اصل عدم تقدیر؛

ظاهر آن است که؛ نباید لفظی در جمله در تقدیر گرفته شود

نظر مشهور اصولیون؛ امر عقیب حظر

ظهور در ترخیص دارد؛ امر عقیب حظر؛ امر بعد از منع است؛ آمر منع کرده، سپس به همان موضوع امر کند

عناوینی که موضوع حکم از احکام شرع یا قانونگذار قرار گرفته است؛

ظهور در عنوان بالفعل دارد؛ حمل آن بر عنوان بالقوه نیازمند به قرینه است

عدم اطراد؛ صحت حمل

عدم اطراد؛ علامت مجاز است.. صحت حمل؛ علامت حقیقت است

م۸۶۲؛ اشخاصی که به موجب نسب ارث می‌برند سه طبقه‌اند، پدر و مادر و اولاد؛ کلمه «اولاد» در این بند نسبت به متوفی

عدم صحت سلب دارد؛ حقیقت است

عدم صحت سلب؛ تبادرِ غیر

عدم صحت سلب؛ علامت حقیقت است.. تبادرِ غیر؛ علامت مجاز است

عرف زمان پیغمبر و ائمه؛ عرف زمان فقها

عرف زمان پیغمبر و ائمه؛ عرف شرع.. عرف زمان فقها؛ عرف متشرعه

مصداق وضع تخصصی

عرف، لفظی را که فاقد معنای حقیقی است، مکرراً در معنایی به کار برد

مصادیق مشترک معنوی؛

عقد، بیع، تعهد و غیره

واجب اصلی

عملی است که؛ وجوب آن در دلیل آمده است؛ مانند موجر مکلف است...

واجب تبعی

عملی است که؛ وجوب آن در دلیل نیامده؛ به کمک عقل استنباط می‌گردد.. واجب تبعی در مقابل واجب اصلی است؛ واجب اصلی؛ وجوب آن صریحاً از دلیل استنباط می‌شود.. واجب تبعی؛ وجوب آن به حکم عقل استنباط می‌شود

رابطه منطقی اصل عدم با اصل برائت

عموم و خصوص مطلق است

اموری که عارض بر موضوع گردند؛ حکم واقعی اولی را تبدیل به حکم واقعی ثانوی کنند

عناوین ثانوی گویند

جمله شرطیه‌ای که در مقام بیان تحقق موضوع باشد؛

فاقد مفهوم است

امر

فقط خواستن عالی از دانی است؛ نه حتی خواستن مساوی از مساوی

حقیقت قانونی

قانونگذار با اقدام خود؛ لفظی را از معنای عادی جدا کرده؛ در معنی منظور خود تثبیت کند؛ به طوری که بدون قرینه، همان معنی از آن لفظ استفاده شود

مخاطب از اوضاع و احوال، پی به معنای مجازی ببرد؛

قرینه صارفه مقامیه است

چه نوع مفهومی حجت است؟

قیاس اولویت؛ مفهوم وصف و لقب و عدد؛ هر سه مفهوم مخالف هستند؛ هیچ‌یک حجت نمی‌باشند.. مفهوم شرط و غایت و حصر؛ هر سه مفهوم مخالف هستند؛ حجت هستند..

قیم؛ مولی‌علیه سابق؛ الفاظ قیم و سابق

قیم؛ مجاز با علاقه ماکان.. سابق؛ قرینه صارفه است..

استعمال مجازی الفاظ

لفظ با کمک قرینه؛ با تناسب معنی اصلی؛ در معنی دیگری(غیر از معنی لغوی) به کار رود

لفظ قانون به معنای خط‌کش حقیقت لغوی است؛ سپس به معنای مقررات؛

لفظ قانون منقول است

م۳۰۲؛ هیچ حکم یا قراری را نمی‌توان اجرا نمود...

لفظ قرار؛ مجاز لغوی است.. لفظ حکم؛ قرینه صارفه است..

م۲۹۹ ق.آ.د.م.؛ رأی دادگاه راجع به ماهیت دعوا و قاطع آن باشد، حکم و در غیر اینصورت قرار نامیده می‌شود؛ لفظ قرار و حکم و رأی؟

لفظ قرار؛ مجاز لغوی.. لفظ حکم؛ قرینه صارفه.. لفظ رأی؛ قرینه مقالیه..

مشترک معنوی

لفظی است کلی؛ که دارای مصادیق زیادی است؛ مانند بیع

مشتق؛

لفظی است که؛ بیان‌کننده صفت یا حالتی، از یک شخص یا شی باشد؛ بتوان آن را بر شخص یا شی یادشده حمل کرد؛ مانند قاضی، رییس جمهور، قاتل، سارق، تبعه و... به آن صفت یا حالت؛ مبدأ می‌گویند.. به آن شخص یا شی؛ ذات می‌گویند.. مثلاً حسین مالک است؛ حسین ذات است، صفت مالکیت مبدأ(مبدأ اشقاق) است.. متلبس به مبدأ؛ ذاتی که لباس مبدأ را به تن کرده و اکنون واجد مبدأ است

قرینه معینه مقالیه

لفظی، که متکلم به وسیله آن؛ یکی از معانی مشترک لفظی را، به مخاطب تفهیم می‌کند

هر کس مدعی حقی باشد، باید آن را ثابت کند

مبتنی بر اصل عدم

م۳؛ مقامات و اشخاص رسمی، در تعقیب امر جزایی، موظفند فوراً به دادستان اطلاع دهند

متضمن واجب غیرموقت است؛ وجوب اطلاع به دادستان؛ واجب اصلی است

اگر قبل از قبض، واهب یا متهب فوت کند هبه باطل می‌شود؛ کدام بحث اصولی جاری است؟

مجاز

تصمیم دادگاه مبنی بر تجدید جلسه رسیدگی‌؛ به کار بردن کلمه رأی؛

مجاز است

مشتق در مورد متلبس به مبدأ فی‌الماضی؛

مجاز است

م۵۶۵؛ جعاله تعهدی است جایز...؛ لفظ تعهد؛

مجاز است

م۷۸۴؛ تبدیل رهن به مال دیگر به تراضی جایز است؛ اگر معنای حقیقی رهن، عقد رهن باشد؛ لفظ رهن در این ماده؛

مجاز است

پدر ممکن است برای طفل، قیم معین کرده باشد؛ لفظ قیم؛

مجاز است؛ دارای قرینه صارفه مقالیه است

م۲۹۹؛ رأی دادگاه راجع به ماهیت دعوا نباشد، قرار نامیده می‌شود؛ واژه قرار؛

مجاز لغوی است؛ وضع آن بر این معنا تخصیصی است

م۳۱۸؛ مالک رجوع کند به ... مال مغصوب در ید او...؛ معنای لفظ ید

مجازی است؛ به دلیل تبادر غیر

دانشجوی سال اول حقوق؛ او را وکیل خطاب می‌کنند؛ استعمال لفظ وکیل؛

مجازی است؛ صحت سلب، علامت مجاز است

نص عبارت است از...

مدلول صریح قانون

رییس جمهور از میان رجال سیاسی...

مراد از «رجال» افراد مذکر است؛ اصاله‌الحقیقه است

کون اللفظ الواحد موضوعا لمعنیین...

مربوط به اشتراک لفظی است

لفظ «داد» به معنای عدالت حقیقت لغوی بوده؛ سپس در معنای فریاد غیرمرتبط با معنی اول تغییر یافته؛ لفظ داد؛

مرتجل است

احکام وضعی

مستقیماً به افعال مکلفین تعلق نمی‌گیرد؛ الزام و عدم الزام در آن وجود ندارد

ممنوعیت جمع بیش از دو خواهر؛ مستفاد از «جمع بین دو خواهر ممنوع است؛

مستند است به مفهوم موافق ماده؛ جمع بیش از دو خواهر به قیاس اولویت(مفهوم موافق اولویت) قابل استنباط است..

م۵۲۲، در مزارعه لازم نیست متصرف زمین مالک هم باشد؛ م۵۲۵، مزارعه عقدی است لازم؛ لفظ لازم؛

مشترک لفظی است

م۷۵۷، صلح بلاعوض نیز جایز است؛ م۷۶۰، صلح عقد لازم است؛ لفظ جایز که دارای دو معنی حقیقی است

مشترک لفظی است

م۹۳، ارتفاق حقی است برای شخص در ملک دیگری؛ م۱۱۰۰، مهرالمسمی ملک غیر باشد...؛ لفظ «ملک» با دو معنای حقیقی متفاوت به کار رفته؛ لفظ ملک؛

مشترک لفظی است

لفظ «جاعل»؛ در «طرف عقد جعاله»، «مرتکب جرم جعل»، «قراردهنده»؛

مشترک لفظی است؛ مشترک در مقابل مختص است

م۱ ق.ص.چ، انواع چک عبارت است از...؛ لفظ چک؛

مشترک معنوی است

هرگاه لفظی دارای یک معنای کلی باشد؛

مشترک معنوی است

پس از انفساخ عقد، طرف معامله مشتری نامیده شده؛ واژه مشتری؛

مشتق است؛ مجاز است به علاقه ماکان

هرگاه چند نفر ضامن شخصی شوند، ضمانت هر کدام که مضمون‌له قبول کند صحیح است؛ هنوز عقد ضمان واقع نشده؛ واژه ضامن

مشتق است؛ مجاز است به علاقه مشارفت

در قبض فوریت شرط نیست، مادامی که واقف رجوع نکرده به قبض بدهد؛ واقف؛

مشتق متلبس به مبدأ فی‌المستقبل است.. مجاز با علاقه مشارفت است..

کیفر تهدید، شلاق یا زندان است

مصداق تخییر بین افراد واجب مخیر

پس از شنیدن لفظ «دادگاه»، محل دادخواهی؛ پس از شنیدن لفظ «رأی دادگاه»، رأی قاضی؛ به ذهن خطور کند؛ معنای اول لفظ «دادگاه» و علت آن؟ و معنای دوم لفظ «دادگاه» و علت آن؟

معنای اول لفظ دادگاه؛ حقیقی؛ به علت تبادر.. معنای دوم لفظ دادگاه؛ مجازی؛ به علت قرینه صارفه

از شنیدن شارع؛ ابتدا خداوند، سپس قانونگذار به ذهن برسد

معنای خداوند؛ حقیقی.. معنای قانونگذار؛ تبادر..

از کلمه شیخ؛ ابتدا روحانی، سپس پیرمرد به ذهن برسد

معنای روحانی؛ حقیقی است.. معنای پیرمرد؛ تبادر است..

حقیقت عرفی

معنایی متفاوت از معنای حقیقی لفظی؛ حقیقت عرف عام؛ میان مردم رایج و شایع است.. حقیقت عرف خاص؛ میان عده‌ای خاص

حقیقت عرف عام چیست؟

معنایی متفاوت با معنی لغوی؛ که مردمان با کثرت استعمال، برای آن لفظ تثبیت کرده‌اند

ورثه نمی‌تواند در موصی‌به تصرف کند، مادام که قبول یا رد را اعلام نکرده است؛ دارای چه مفهومی است؟

مفهوم غایت دارد

غاصب مسئول است اگرچه استیفا منفعت نکرده باشد؛ مسئول بودن غاصب در صورتی که استیفا منفعت هم کرده باشد؛

مفهوم موافق(قیاس اولویت) است

شرط در علم اصول

مقدمه‌ای است که؛ عدم آن باعث عدم مشروط می‌شود؛ اما وجودش، مستلزم وجود مشروط نیست؛ شرط و مشروط تنها با یکدیگر ملازمه عدمی دارند

هیچ‌کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‌ای مؤاخذه کرد؛ عبارت «تفتیش عقاید ممنوع است»؛

منطوق غیرصریح جمله است؛ از عبارت «هیچ‌کس نمی‌تواند...» به دلالت التزامی بر می‌آید که «تفتیش عقاید ممنوع است»؛ دلالت التزامی جمله، همان منطوق غیرصریح است

منطوق / مفهوم

منطوق: معنای مستقیم لفظ مرکب(جمله)؛ (آنچه از لفظ و کلام فهمیده می‌شود)؛ (آنچه به دلالت وضعی از الفاظ استفاده می‌شود)؛ (مقصود گوینده از جمله).. مفهوم: معنای غیرمستقیم جمله

به چاله نگهداری مواد غذایی یخچال می‌گفتند؛ اکنون به دستگاهی که همین کار را می‌کند یخچال گویند؛ لفظ یخچال؛

منقول است

لفظ قانون که برای معنای مقررات وضع شده

منقول است؛ در مقابل مرتجل.. مستعمل است؛ در مقابل مهمل.. حقیقت عرفی است؛ در مقابل حقیقت لغوی..

اصول عملیه

موازینی هستند که در صورت جهل به حکم واقعی؛ حکمی ظاهری برای مکلف می‌سازند

قرینه صارفه

موجب انصراف ذهن؛ از معنی حقیقی لفظ؛ به معنی مجازی آن

ظهار که قبل از اسلام بوده و پس از آن ممنوع گشته؛

موضوع عرفی بوده؛ دارای حکم تأسیسی است

موضوعاتی که شارع ایجاد کرده؛ موضوعاتی که قبل از شرع بوده

موضوعاتی که شارع ایجاد کرده؛ موضوع مخترعه(موضوع شرعی).. موضوعاتی که قبل از شرع بوده؛ موضوع عرفی.. تأسیسی و امضایی بودن از خصوصیات حکم است نه موضوع*

اطلاق ولد بر زنازاده

مَجاز است

قرینه معینه

نشان دهد؛ کدام‌یک از معانی لفظ مشترک، مقصود بوده است

لفظ، آینه معنا است؛

نمی‌توان از یک لفظ بیش‌ از یک معنی اراده نمود

مناسب است که حاکم شرع مردم را از زمان اجرای حد آگاه کند

نَدب شرعی است؛ ندب؛ استحباب

وجه اشتراک امر و نهی؛

هر دو جمله انشایی هستند نه اخباری؛ هیچ‌کدام بر مره یا تکرار دلالت ندارند؛ هیچ‌کدام بر فوریت یا تراخی دلالت ندارند؛ (هر یک به وسیله قراین و اوضاع و احوال استنباط می‌شود)؛ جمله انشایی؛ جمله‌ای که موجد یک اثر می‌باشد (صرفاً بیان یک رویداد خارجی(جمله خبری) نیست)..

ماده امر؛ صیغه امر

هر دو حقیقت در وجوبند

منطوق و مفهوم؛

هر دو صفت معنا و مدلول هستند

عرف شارع؛ عرف متشرعه

هر دو عرف خاص هستند

اکراه در قتل؛ دستور به قتل دیگری

هر دو عنوان اولیه هستند

بیع و ربا؛

هر دو موضوع عرفی هستند؛ بیع؛ دارای حکم امضایی.. ربا؛ دارای حکم تأسیسی..

اصل عدم اشتراک؛

هرگاه لفظی در دو معنی به کار رود؛ ظاهر این است که؛ هر دو معنی حقیقی نیستند؛ یکی حقیقی و دیگری مجاز است.. اصولاً الفاظ مشترک لفظی نیستند

احکام ظاهری

هرگاه مکلف از دلایل اجتهادی به حکم واقعی دست نیابد؛ با مراجعه به دلایل فقاهتی(اصول عملیه)؛ حکم ظاهری مسئله را در می‌یابد.. حکم ظاهری حکمی است که در صورت جهل به حکم واقعی، از اصول عملیه به دست می‌آید

تبادر

همان معنایی است؛ که بدون قرینه؛ از لفظ فهمیده می‌شود؛ و علامت حقیقت است؛ پیش از سایر معانی به ذهن وارد می‌شود؛ تبادر علامت حقیقت است؛ عدم تبادر علامت مجاز است

در واجب تخییری

هیچ اصلی جاری نمی‌شود؛ با اصل تخییر اشتباه نشود

اصل جاری در میان افراد واجب تخییری

هیچ اصلی جاری نمی‌شود؛ در واجب تخییری، نوع حکم چنان است که با انجام یکی از افراد واجب، ملکف بری می‌شود؛ تخییر مکلف، ناشی از طبیعت این واجب است و به اصلی باز نمی‌گردد

موجر باید عین مورد اجاره را به مستأجر تسلیم کند

واجب اصلی است

عقد بیع بایع را ملزم می‌نماید

واجب اصلی است؛ در خود متن وجوب آمده است

دیون و واجبات مالی متوفی باید قبل از تقسیم ترکه ادا شود

واجب اصلی است؛ واجب مقدمی است

رأی دادگاه باید ظرف پنج روز پاک‌نویس شود

واجب اصلی است؛ واجب موسع است؛ واجب موقت است

قضات موظفند رسیدگی کنند، حکم صادر نمایند؛

واجب اصلی و توصلی است

توهین به افراد، در حد قذف نباشد، مجازات شلاق یا جزای نقدی؛ چه نوع واجب است؟

واجب تخییری

چه نوع واجبی بیشتر در مقالات و مجازات‌ها دیده می‌شود؟

واجب تخییری

شخصی که مالی برای فروش به او عرضه شده، و تصرف کند، باید مال یا قیمت آن را بدهد

واجب تخییری است

شخصی به علتی نتواند وضو بگیرد؛ وجوب تیمم برای او

واجب تعیینی است؛ واجب تخییری نیست؛ هر چند تیمم بدل از وضو است، ولی بدل اختیاری نیست که واجب تخییری گردد؛ بدل اضطراری است و واجب را تخییری نمی‌کند

اقسام واجب؛ از جهت مکلف‌به یا متعلق

واجب تعیینی(معین)؛ مورد تکلیف معین و مشخص است.. واجب تخییری(مخیر)؛ تکلیف مردد میان دو یا چند چیز است؛ مکلف با انجام یکی از افراد واجب، بری می‌شود؛ به هیچ اصلی باز نمی‌گردد

صادرکننده چک باید مبلغ چک را در تاریخ چک در بانک داشته باشد؛

واجب توصلی است

اقسام واجب؛ از جهت ملکف یا موضوع

واجب عینی؛ وجوب آن بر همه بار شده، همه مکلفین باید به جا آورند.. واجب کفایی؛ با انجام تکلیف توسط عده‌ای، همه مکلفین بری می‌شوند

درخواست تأمین شده باشد، مدیر دفتر مکلف است پرونده را فوری به نظر دادگاه برساند؛ تکلیف مدیر دفتر

واجب غیرموقت فوری است؛ واجب موقت در مقابل واجب غیرموقت است؛ واجب غیرموقت؛ فوری و غیرفوری است

واجب؛ وجوب آن منوط به امر دیگری باشد

واجب مشروط

حق حبس هریک از طرفین؛ وجوب تسلیم هر یک از عوضین

واجب مشروط است

زوجه به سبب حق حبس می‌تواند تا پرداخت مهریه از تمکین اجتناب کند؛ وجوب تمکین زوجه

واجب مشروط است

وجوب حج از حیث استطاعت

واجب مشروط است

م۲؛ هیچ دادگاهی نمی‌تواند رسیدگی کند، مگر به درخواست ذی‌نفع یا نماینده او؛ الزام دادگاه به رسیدگی

واجب مشروط است؛ مشروط به درخواست ذی‌نفع

تکلیف به ادای دیون مؤجل؛

واجب مطلق و معلق است

اقسام واجب؛ از جهت مقدمات تکلیف

واجب مطلق؛ وجوب آن منوط به چیزی نیست.. واجب مشروط؛ وجوب آن مشروط به امر دیگری است

واجب؛ وجود آن منوط به امر دیگری باشد

واجب معلق؛ واجب معلق؛ واجب(نه وجوب) منوط به امر دیگری باشد

اقسام واجب؛ از جهت کیفیت طلب

واجب منجز؛ انجام آن منوط به امر دیگری نباشد.. واجب معلق؛ انجام آن منوط به تحقق امر دیگری باشد..

دادگاه باید حداکثر ظرف یک هفته انشای رأی نماید

واجب موسع است

مدیر دفتر دادگاه؛ ابلاغ کرده که باید ظرف یک هفته دستمزد کارشناسی به حساب سپرده دادگستری پرداخت شود

واجب موقت است

اقسام واجب موقت

واجب موقت مضیق؛ ابتدا و انتهای زمان انجام تکلیف دقیقاً مشخص است.. واجب موقت موسع؛ مکلف مختار است تکلیف را در اول یا آخر وقت انجام دهد؛ (مثلاً ملکف است ظرف ده روز اقدام نماید؛ اول ده روز یا آخر ده روز)

اقسام واجب؛ از جهت زمان انجام

واجب موقت؛ باید در زمان مشخصی انجام شود. واجب غیرموقت؛

مقترض باید مثل مالی که قرض کرده را بدهد، اگرچه قیمتاً ترقی یا تنزل کرده باشد؛ رد مثل مال مقروضه

واجب کفایی است

کمک به آسیب‌دیدگان حوادث

واجب کفایی است

وجوب دفاع از مرز و بوم؛ وجوب کفن و دفن میت

واجب کفایی هستند

واجب مقدِّمی(غیری)

واجبی است که؛ برای امر دیگری واجب باشد.. واجب مقدمی در مقابل واجب نفسی است؛ واجب نفسی؛ به نفسه واجب است.. واجب مقدمی؛ برای واجب دیگری واجب است

وجوب حج از حیث رسیدن موعد حج

وجوب مطلق است؛ حج از حیث استطاعت؛ وجوب مشروط است

وجوب نماز ظهر فردا

وجوب معلق است

قاضی پس از اعلام ختم دادرسی، ظرف یک هفته مکلف به انشای رای است؛ وجوب انشای رأی

وجوب موقت است

موجر باید عین مستأجره را تسلیم مستأجر کند؛

وجوب نفسی است

دو شرط استعمال مجازی

وجود قرینه صارفه؛ وجود نسبت ذوق‌پسند میان معنی حقیقی و مجازی لفظ

لفظ «ولی خاص»؛

وضع تخصیصی است

لفظ اماره؛

وضع تخصیصی است

م۱۹۴؛ «دلیل عبارت از امری است که اصحاب دعوا به آن استناد می‌کنند...»؛ وضع دلیل؛

وضع تخصیصی است

واضع، لفظی در مقابل معنایی قرار دهد؛

وضع تخصیصی(تعیینی) است

وضع تخصیصی؛ وضع تخصصی

وضع تخصیصی؛ در اثر انشاء واضع.. وضع تخصصی؛ در اثر کثرت استعمال

رابطه؛ بین وضو و نماز

وضو در رابطه با نماز؛ واجب غیری(مقدمی) است.. وضو مقدمه صحت نماز است؛ وضو واجب اصلی است❓ وضو برای نماز مقدمه وجوب نیست

کسی دیون متعدد به یک نفر دارد، تشخیص تأدیه بابت کدام دین است بر عهده مدیون

پرداخت از مصادیق واجب تخییری است

اطِّراد

کثرت استعمال لفظ؛ در یک معنای خاص؛ بدون استفاده از قرینه؛ اطراد علامت حقیقت است؛ عدم اطراد(قلّت استعمال)، علامت مجاز است


संबंधित स्टडी सेट्स

Financial Planning Unit 5 Ex Practice Study Guide

View Set

Section Review Chapter 6 Chemistry

View Set

Micro Week 6 Chapter 8 Quiz Q & A

View Set

Animals and the Environment--Life Science jr high

View Set

The Cranial Nerves and How to Remember Them

View Set

Research - the History of the Atomic Bomb

View Set

Chapter 10 - Real Estate Taxes and Liens

View Set

Chapter 8: Assessing General Status and Vital Signs

View Set